دردهای دور و برم


ستاره

 

  پناه می برم از درد های دوروبرم

به بغض و آه و سکوت و به چشم های ترم

قفس قفس پر من را شکسته اند اینجا

نمی توانم از این شهر لعنتی بپرم

خلاصه ی همه ی دردهای من این است

که جرم هرکه بفهمد همیشه سنگین است

پناه می برم از لحظه لحظه ناخوشی ام

به بسته بسته مسکن به قرص خودکشی ام

به لرزش ضربانی که ریخت توی تنم

به حرف های نگفته که مرده در دهنم

به غلت خوردن ِ در غصه های تکراری

به اشک ریختن ِتوی چاردیواری

به اینکه نیستی و من هنوز بیدارم

هزار دفعه نوشتم که دوستت دارم

به نامه های نخوانده که روی تخت تو است

دلیل گریه ی یک مرد و قلب سخت تو است

به ترک کردن این خانه بی خداحافظ

به فحش دادن ِبر فال حضرت حافظ

به تیغ و نرمی رگ های دست در حمام

به پرسه در وسط شعرهای نیمه تمام

به نذرکردن یک شمع روی میز غذا

به خلسه رفتن و پوشیدن ِلباس عزا

به اینکه بین من و تو حصارها بستند

به پشت دین و سیاست شعارها بستند

و هرچه حادثه رخ داد اتفاقی بود

و هرکه مرده شد ام الفساد و یاغی بود

نگاه می کنم از پشت شیشه ی دودی

به روزهای قشنگی که سهم من بودی

شروع می کنم از کوچه ها گناهم را

ادامه می دهم از انقلاب راهم را

ادامه می دهمش بلکه به خودم برسم

به آنکه توی خیالم نمی شدم برسم

قدم زدم برسم تا به لحظه ای شادی

به زل زدن به ستون های برج آزادی

کسی نیامد و فریادمان به او نرسید

قطار رفت و تمدن به گفتگو نرسید

شکنجه، راه حکومت به قشر بدبشخت است

تمام حرف من این است زندگی سخت است

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:57 توسط النا| |


Power By: LoxBlog.Com